لاک طیف گسترده ای از پیروان و میراث داران داشت که پس از درگذشت او به نحله های متنوعی گراییدند و برخی به کلی به اردوگاه مخالف پیوستند. این برآیند منطقی عدم انسجام و ناکاملی تجربه گرایی بود.
امپریسیسم در همان بدو تولد ترکیب بی ثباتی از عناصر ماتریالیستی و ایده آلیستی بود. برآیند سازش میان دیدگاه های متضاد بر سر مساله کلیدی فلسفه، رابطه میان تفکر و هستی.
مفهوم دو لوله تجربه بیانگر رابطه عین-ذهن، در واقع سکوی پرتاب استنتاج های ماتریالیستی یا ایده آلیستی و بسته به این بود که کدام سوی رابطه بر آن تسلط دارد.
درست به همان گونه که آب می تواند به وسیله تحلیل الکتریکی به هیدروژن و اکسیژن تجزیه گردد، به همین گونه امپریسیسم برحسب محرک ها و روش تعبیر و تاویل مفهوم مرکزی آن به ماتریالیسم و ایده آلیسم تقسیم شد.
حس باوری
جریان ماتریالیستی تفکر در انگلستان از مسیر بیکن و هابز به لاک رسید. بیکن تردید نداشت که تجربه حسی درباره جهان، دانش های واقعی می دهد و در واقع تنها منبع موثق شناخت انسانی است.
هابز ادامه دهنده راه وی، اصرار داشت که اشیای مادی به تنهایی قابل درک و شناخت پذیرند، خدا وجود دارد اما حقیقت آن نمی توان اثبات گردد.
به رغم عناصر متافیزیک و دینی ماندگار در فلسفه لاک، خط اصلی نظریه معرفت او در این مورد مشابه خط سلف او بیکن و هابز است که معاصر وی بود. به نظر آنان تصورات ساده و بسیط تا آنجا که با اشیا مولدشان مطابقت دارند، معتبرند.
این سوی تجربه گرایی توسط عده های از متفکران سده هجدهم در انگلستان و فرانسه پالوده و تقویت گشت. بنیادی ترین آنان گزاره لاک را اخذ کرد که تمامی دانش ها از داده های حسی سرچشمه می گیرند و این گزاره را تا حد افراط ساده کرد.
لاک این کار را نکرده بود او بر آن بود که شناخت را از سه طریق می توان تحصیل کرد: از راه احساس، تامل و شهود.
کشیش فرانسوی، اتی ین کندیاک شهود را انکار کرد و تامل را به احساس فروکاست. وی در کتاب اصلی خود رساله در باب احساس کوشید نشان دهد که کارکردها و شکل های تفکر چیزی جز استحاله های احساس انفعالی ساده نیستند.
او به استناد الگوی خیالی تندیسی که حواس او یکی پس از دیگری تحت تاثیر تاثرات خارجی بیدار شدند، کوشید نشان دهد که انسان ها قوای مدرکه نخستین و تمامی محتوای شعور و شناخت خود را از راه احساس و مقایسه آنها به دست می آورند و گسترش می دهند.
این آموزه حس باوری که یک سویه ترین برآمد تجربه گرایی لاک بود، الهام بخش اصحاب دائره المعارف فرانسه نظیر هلوسیوس، لامتری، دیدرو و هولباخ و نیز مکاتب تجربی گوناگون هر دو ساحل آتلانتیک در سده های هجدهم و نوزدهم بود.
خلاصه ای از فلسفه جان لاک
آثار لاک متعلق به عصر بازگشت است. او به مبارزه طبقات و احزاب به مثابه یک فیلسوف، اقتصاددان و نویسنده سیاسی پیوست. در اثر بزرگ خود، جستار در باب فهم انسانی، او نظریه شناخت تجربه گرایی ماتریالیستی را که توسط نام گرایی هابز و خردگرایی دکارتی در هم آمیخته شده بود، گسترش داد.
جان لاک با مردود شناختن آموزه دکارتی در مورد ایده های فطری اعلام داشت که تجربه منبع منحصر به فرد تمامی تصورات و معانی (ایده ها) می باشد. تصورات و معانی یا از راه تاثیر اعیان خارجی بر اندام های حسی (ایده های احساس) یا از طریق توجه معطوف به وضع و فعالیت روح (ایده بازاندیشی) حاصل می شود.
جایگزین دومی امتیازی بود به ایده آلیسم. از راه ایده احساس ما در اشیا کیفیات نخستین یا دومین را درک می کنیم. ایده های حاصل از تجربه تنها ماده شناخت اند نه خود شناخت. برای تبدیل شدن به شناخت، ماده ایده ها باید فرآیند تعقل را که هم از احساس و هم از بازاندیشی متفاوت و موضوع مقایسه کردن و انتزاع است بپیماید. از راه این فالیت تصورات ساده به تصورات بغرنج تبدیل می شوند.
به دنبال هابز، لاک ملاحظه می کند که شناخت کلی تماماً به زبان بستگی دارد. لاک با تعریف کردن شناخت چونان درک مطابقت یا عدم مطابقت میان دو تصور، تمامی شناخت نظری یعنی درک مطابقت تصورات به وسیله عقل را معتبر می داند.
از سوی دیگر دانش تجربی فقط محتمل است زیرا اینجا درک تطابق تصورات به وسیله رجوع به داده های تجربه به دست می آید. ایمان ما به وجود اعیان خارجی برمبنای حسیّات است.
لاک این نوع شناخت (دانش محسوس) را بالای احتمال ساده اما در زیر اعتبار شناخت نظری قرار می دهد. لاک اگرچه به محدودیت معینی از توان ما در شناخت جوهرهای مادی به ویژه روحی قائل بود ولی نباید او را ندانم گو یا آگنوستیک به شمار آورد.
به عقیده لاک وظیفه ما شناخت همه چیز نیست بلکه آن چیزی است که برای پیشبرد رفتار ما در زندگی عملی مان مربوط است و برای نیل به چنین دانشی توانایی های ما کافی است.
در آموزه او در مورد قدرت دولت و قانون، لاک اندیشه گذار از وضع طبیعی به وضع مدنی و شکل های گوناگون حکومت را گسترش داد. قصد دولت به عقیده لاک حفظ آزادی و تملک حاصل از کار است.
بنابراین حکومت نمی تواند خودکامه باشد. او آن را به 1- قانونی، 2- اجرایی و 3- فدراتیو تقسیم می کند.
نظریه لاک درباره دولت کوشش برای انطباق نظریه با شکل سیاسی دولت است که در انگلستان در نتیجه انقلاب بورژوایی 1688 و سازش میان بورژوازی و قشر اشرافیتی که بورژوا شده بود، صورت گرفت.
فلسفه لاک بر نسل های زیادی از متفکران تاثیر گذاشته است. این ایده که مردم خودشان باید نظام اجتماعی موجود را تغییر بدهند اگر برای فرد فرصت مناسب آموزش و تکامل فراهم نکرد، اهمیت زیادی در توجیه انقلاب بورژوایی داشت.
یکی از گرایش ها در ماتریالیسم فرانسوی، منشا خود را از لاک می گیرد. تمایز قائل شدن میان کیفیات اولیه و ثانویه توسط لاک به وسیله بارکلی ایده آلیست و هیوم آگنوستیک مورد استفاده قرار گرفت.
بیشتر بخوانیم:
ماتریالیسم مکانیکی توماس هابز/اهمیت هندسه در فلسفه هابز
تکامل خودآگاهی در پدیدار شناسی روح هگل
دکارت وجود خداوند را چگونه اثبات می کند؟/ نخستین برهان وجود خدا