ستون ترایانوس، نوع دیگری از بناهای یادبود که در سال 113 میلادی ساخته شده بود در فوورم ترایانوس و جلوی معبد خدایان ترایانوسی نصب شده بود. از این ستون که به دست آپولودوروس دمشقی معمار و مخندس نظامی مورد علاقه ترایانوس ساخته شد، بارها کپیه برداری شد، آخرین بار در سده نوزدهم به نشانه بزرگداشت پیروزی های ناپلئون یک ستون ترایانوسی در میدان واندوم پاریس برپا داشتند.
ارتفاع ستون اصلی 5/38 متر است. روزگاری بر تارک این ستون پیکره ترایانوس نصب شده بود، که در سده های میانه ناپدید شد و در سده شانزدهم پیکره پطروس حواری را به جایش نصب کردند. قاعده مربع شکل این ستون در حکم آرامگاه ترایانوس بود و خاکستر جسد وی در سال 117 میلادی در داخل خاکستردانی طلایی ریخته و در آنجا دفن شد.
نقش های برجسته این ستون در وصف دو نبرد پیروزمندانه ترایانوس با داکیان ها (ساکنان رومانی امروزی) بود که در نتیجه آنها قلمرو امپراتوری روم از رود دانوب نیز فراتر رفت و به سرزمینی که امروزه مجارستان و رومانی نامیده می شود رسید.
در روزگار حاکمیت ترایانوس حدود امپراتوری روم از هر زمانی گسترده تر شد. نقش های برجسته بر روی نواری 198 متری که دورتادور ستون می پیچند و به تارک آن می رسند، سیر پیوسته جنگ ها را به صورت 150 حادثه کوچک مجزا و هزارات پیکره ریز و درشت بازنمایی می کنند.
نوار هرچه بالاتر می رود بر پهنایش افزوده می شود تا از پایین بهتر دیده شود. ولی تشخیص پیکره های بالایی احتمالاً همواره دشوار بوده است هرچند این ستون در روزهای نخست در داخل حیاطی محصور در میان ساختمان های دو طبقه قرار داشت و نقش های برجسته بالایی از پشت بام آنها به راحتی قابل تشخیص بوده است.
کنده کاری ستون از کمترین برجستگی ممکن برخوردار است تا سایه را به حداقل ممکن برساند زیرا سایه به خوانایی و روشنایی کل این اثر لطمه می زند. این نقش برجسته کم عمق، شامل کاهشی چشمگیر در ژرفا تجسم فضای یا عمق مایی است، نقوش برجسته بعدی از این نیز تخت تر می شوند.
روایت کنده کاری شده بیشتر بر معماری نظامی، استحکامات، پل ها و مانند این ها تاکید دارد تا برتری فنی رومیان بر دشمن بربرشان را اثبات کند. در پایین ترین نقطه ستون پل موقتی معروفی را می بینیم که آپولودوروس بر روی رود دانوب ساخت و دانوب در مقام خدای رودخانه، ایستاده است و با حیرت به این دستاورد بزرگ می نگرد. در نوار چهارم ستون، ترایانوس در حال سخنرانی برای سربازانش دیده می شود.
پیکره امپراتور بارها و بارها در سراسر این روایت به چشم می خورد و همچون گونه ای موضوع پر اهمیت ظاهر می شود. داستان های جنگ های ترایانوس در سراسر ستون با عینیت کامل بازگویی شده است، دشمن کوچک جلوه داده نشده و پیروزی های رومیان با دشواری های عظیم به دست آمده است.
نقش های برجسته ستون ترایانوس برخی از ویژگی های پراهمیت برای هنر سده های میانه را مجسم می کنند. ولی صرف نظر کردن از عمق نمایی شدید در نقوش برجسته طاق تیتوس، حتی نقوش برجسته مذبح صلح اوگوستوس احتمالاً دلیل دیگری دارد: اشتیاق به کامل بودن توصیف روایت که لازمه اش آن است که تعداد زیادی از کارها در فضایی محدود نشان داده شوند.
بدین ترتیب آنچه ضرورت می یابد واقعیت روایتی است نه واقعیت بصری و از وفاداری به شکل ظاهر (عمق نمایی و رئالیسم) به درجات کم و زیاد، می توان صف نظر کرد. یک همچو قربانی کردن منفرد و مهمی در ترکیب بندی های ستون ترایانوس صورت گرفته و آن نمایش فضا است.
در مذبح صلح اوگوستوس و طاق تیتوس، پیکره ها در حالت ایستاده و حرکت در یک خط زمینه ثابت شبیه سازی شده اند به همین علت تمام سرها تقریباً در امتداد یک خط قرار گرفته اند، لیکن پیکره های ستون ترایانوس در ردیف هایی بر روی یکدیگر قرار داده شده اند و این شیوه ای است بر روی هم متفاوت با پرسپکتیو تقریبی عمق نمایی.
از دیدگاه پرسپکتیو پیکره ها و معماری ستون ترتیبی تماماً تصادفی دارند و از دیدگاه روایت، هر جا داستان ایجاب کند، پیکره ها ظاهر می شوند. تناسب های نسبی نیز غالباً فدا شده اند، سربازها با دیوارهای مورد هجومشان هم اندازه نشان داده شده اند و سربازان سواره با آنکه در این تصویر دیده نمی شوند با اسب های خود هم اندازه اند یا حتی از آنها بزرگترند. می توان گفت که میثاق های هنر سده های میانه، پیشاپیش در پیکره های ستون ترایانوس ظاهر می شوند.
این ویژگی ها بلافاصله اقتباس و به کار بسته نشدند. در ستون مارکوس آورلیوس که در سال های بعد ساخته شد ویژگی های مزبور ظاهر می شوند، ولی در نقش برجسته مارکوس آورلیوس قربانی میدهد، یکی از سه قاب تزئینی باقیمانده از طاق نصرتی که به این امپراتور اختصاص داده شده و در سال 180 میلادی کنده کاری شده بودند، عمق نمایی کهن همچنان پایداری می کند اما نه به آن شدتی که در طاق تیتوس است.
در این نقش برجسته ردیف رژه دهندگان به چندین قاب تقسیم شده است، زیرا مقتضیات روایت چندان قطعی و لازم الاجرا نیستند. در حالت های پیکره ها و جامه هایشان عناصر بسیاری از کلاسیسیسم هلنی به چشم می خورد. جامه پیکره سمت چپ، بازتابی از الهه پیروزی بر طارمی معبد آتنا الهه پیروزی بر آکروپولیس آتن است و سر همین پیکره اشاره آشکاری است به سنتوری غربی معبد زئوس در اولمپیا ساخته فیدیاس.
هادریانوس، آنتونینوس پیوس و مارکوس آورلیوس جملگی امپراتورانی یونانی دوست بودند و در دوره حاکمیت همین هاست که احتمالاً آخرین تاثیرگذاری نیرومند یونان بر عرصه هنر و تمدن روم احساس شد. پیکره های این نقش برجسته مطابق تناسب های کمال مطلوب کنده کاری شده اند، ولی در جزئیات و تدبیرهای عمق نمایانه ای چون پرسپکتیو معماری پس زمینه و عمق متغیر نقش برجسته برای نمایاندن فاصله، رئالیسم رومی چشمگیری ظاهر می شود.
از متانت ملایم چهره های مذبح صلح اوگستوس در اینجا اثری نیست، زمانه دگرگون شده و عمر عصر طلایی به سر آمده است. همچنان که این امپراتور، فیلسوف بزرگ، که پیکرتراش چهره فردی اش را ساخته است، قربانی را آماده میکند تا شاید بتواند نشانه های اینده آشوبگرفته امپراتوری را پیش گویی کند، یک نوع هیبت آمیخته با نگرانی بر پیکره ها مسلط می شود.
بیشتر بخوانیم:
معماری در دوره هلنی چگونه بود؟
معماری معبد پارتنون در دوره کلاسیک پیشین یونان